عروس. زنان محجبه: آن جوان از آنکه مبادا کافران ازحال حجله نشینان سراپردۀ عصمت... اطلاع یابند اندیشید و به کندوئی که در آن موضع بود در نهانخانه را مسدود گردانید. (حبیب السیر چ 1 تهران ج 3 جزو 4 ص 324)
عروس. زنان محجبه: آن جوان از آنکه مبادا کافران ازحال حجله نشینان سراپردۀ عصمت... اطلاع یابند اندیشید و به کندوئی که در آن موضع بود در نهانخانه را مسدود گردانید. (حبیب السیر چ 1 تهران ج 3 جزو 4 ص 324)
کسی که در انجمن می نشیند. اهل انجمن. (ناظم الاطباء). که در مجلس نشیند. اهل مجلس. حاضر در مجلس: مجلست را کآسمان خدمت کند او کجا باشد ترا مجلس نشین. خاقانی. روز نواست و فخر دین بر آسمان مجلس نشین ما زر چهره بر زمین تو سیم سیما ریخته. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 379)
کسی که در انجمن می نشیند. اهل انجمن. (ناظم الاطباء). که در مجلس نشیند. اهل مجلس. حاضر در مجلس: مجلست را کآسمان خدمت کند او کجا باشد ترا مجلس نشین. خاقانی. روز نواست و فخر دین بر آسمان مجلس نشین ما زر چهره بر زمین تو سیم سیما ریخته. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 379)
چلّه نشیننده. کسی که در چله خانه می نشیند و روزه داشته ریاضت می کشد. (ناظم الاطباء). آن کس که چهل روز به ریاضت و عبادت نشیند. مرتاضی که چهل روز ترک حیوانی کند. معتکف چله. آنکه در گوشۀ خلوت به شرایط و آداب چله نشستن عمل کند. آن کس که در کار چله داشتن و چله نشستن است. مرتاض یا زاهد یا درویش چله گیر، به معنی مطلق گوشه گیر و منزوی و معتکف. هرکس که در محلی گوشه گیرد و اعتکاف گزیند: چون دل من به دوستی چله نشین دیر شد طاعت و زاهدی خود زیر ستانه یافتم. عطار. ، به اصطلاح لوطیان، آلت تناسل. (آنندراج). به اصطلاح لوطیان، نره. (ناظم الاطباء)
چلّه نشیننده. کسی که در چله خانه می نشیند و روزه داشته ریاضت می کشد. (ناظم الاطباء). آن کس که چهل روز به ریاضت و عبادت نشیند. مرتاضی که چهل روز ترک حیوانی کند. معتکف چله. آنکه در گوشۀ خلوت به شرایط و آداب چله نشستن عمل کند. آن کس که در کار چله داشتن و چله نشستن است. مرتاض یا زاهد یا درویش چله گیر، به معنی مطلق گوشه گیر و منزوی و معتکف. هرکس که در محلی گوشه گیرد و اعتکاف گزیند: چون دل من به دوستی چله نشین دیر شد طاعت و زاهدی خود زیر ستانه یافتم. عطار. ، به اصطلاح لوطیان، آلت تناسل. (آنندراج). به اصطلاح لوطیان، نره. (ناظم الاطباء)